احلام خالدی نژاد

احلام خالدی نژاد

موسس آکادمی آموزشی گره

آدرس ایمیل

gereehmail@gmail.com

صفحه اینستاگرام

ahlamkhaledi

شماره تماس

09918010294

تلگرام

@ahlamkhaledi

آدرس

تهران، خیابان آزادی، خیابان بهبودی، ساختمان 110

درباره من

سوم آذر ماه ۱۳۸۰ پرنده کوچکی شاخه ای را حمل کرد و به سمت آسمان پرواز کرد، بلافاصله بعد دختری از روی تابی که در پارک کوچک میدان شهر اوج گرفته بود به زمین افتاد.

احلام خالدی نژاد هستم که در دهم فروردین ۱۳۷۳، بواسطه تصادفی که زندگی برای من ایجاد کرده بود، فرزند آخر یک خانواده هفت نفره شدم ، پدرم معلم بود و من در همان سالهای اول زندگی مفهوم کتاب و خواندن و نوشتن رو بخوبی درک کردم و در چهار سالگی خواندن رو شروع کردم.

کتابهایی که زمان آشنایی من با خواندن در دسترسم بود چیزی بنام طرح و رنگ کم داشتند و من نیاز داشتم که اونها رو ببینم، قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب یک کتاب منتخب از هزار و یک شب و‌… پس شروع کردم به نقاشی کردن تک تک قصه‌ها و نقاشی کردن بابا لنگ دراز و زنان کوچک و بچه‌های کوه‌های آلپ ، قصه‌ها و رویاپردازی که از اونها یادگرفته بودم جزئی از زندگی من شده بود و بازهم بواسطه تصادف زندگی و دانستن خواندن و ریاضیات و علوم قبل از ورود به مدرسه پنج سال اول تحصیلم روزهای کسل کننده‌ای داشتم و هرروز بی‌صبرانه و با چشم‌های برق‌ زده به دنیای خودم و کاغذ و مداد رنگی و خیال برمیگشتم.

درباره گره

 

چشم باز کردم و زمان انتخاب رشته تحصیلی‌ام رسیده بود مدرسه‌ای که در اون درس میخوندم برحسب استراتژی تعین شده‌ این سیستم بد آموزشی دوتا رشته ریاضی و تجربی داشت، و من برای بار اول انتخاب کردم انتخابی که بر خلاف میل خانواده بود و این مسئولیتش رو سخت تر می‌کرد چند سال میشد که از کاغذ و رنگ فاصله گرفته بودم اما رویاهای جدیدی داشتم رویای کشف اتفاقات جدید ، بعد از این انتخاب در مسیر یادگیری فیزیک و کشف دنیای جدید قرار گرفتم، خواندن فیزیک برای احلامی که سراسر رویا و رنگ بود و بوی کاغذ کافی بود که در طرح و نقاشی غرق بشه فقط دور شدن بود ،دور شدن از همه چیز، من مسیری رو تجربه کرده بودم که متعلق به من نبود و پذیرش این مساله کار راحتی نبود‌، حالا دختر ۲۳ ساله‌ای بودم که هیچ پولی نداشت، پس انداز نداشت، موقعیت شغلی و اجتماعی خاصی نداشت و در یک شهرستان کوچک مرزی زندگی می‌کرد. تلاش کردم با دانشی که دارم کار مفیدی انجام بدم ، اما با به نتیجه نرسیدن تلاش‌ها متوجه شدم نه توان استفاده از دانش‌ام رو دارم و نه علاقه‌ای دارم البته که بواسطه بی علاقگی دانش خاصی هم نداشتم.

حس میکردم هیچ راهی وجود نداره و باید تسلیم انتخاب اشتباهم میشدم و بقیه عمرم رو در همین مدار پایین سپری کنم‌‌، یا اینکه شجاعت انتخاب رو بدست بیارم ،چیزی حدود ۳۰ یا ۴۰ روز به سقف خیره شده بودم و بعد از تخت خارج شدم.

تصمیم گرفتم که تصمیم بگیرم و تجربه کردن رو شروع کنم دقیقا حس بلند شدن بعد از سقوط وقتی که به  بهانه لمس ابرها خودم رو از تاب رها کرده بودم ولی زمین خوردم رو داشتم، فکر کردم که باید از اونجا برم و کاری انجام بدم ،بیشتر برای من مهم بود که کاری انجام بدم مهم نبود چه کاری باید یک کاری میکردم. مدادرنگی و کاغذ و کتاب خریدم و شروع به خواندن و رویا پردازی کردم با پس اندازی که خواهر بزرگترم داشت یک لپ تاپ قسطی خریدیم و کم کم رویاهای کاغذی‌ام رو وارد فضای دیجیتال کردم. چند ماه بعد برای خواندن ژئوفیزیک به تهران اومدم، اما چرا طراحی نخوندم؟ این بار نمیخواستم دانشگاه برای اینکه چه چیزی رو یادبگیرم و به چه چیزی علاقه مند باشم تصمیم بگیره، نمیخواستم هیچکس تصمیم بگیره!

حالا متوجه شده بودم که بجای درس و کلاس و مدرک باید مسیر خودم رو پیدا کنم و به خودم دانش و مهارت اضافه کنم شروع کردم به خواندن گرافیک و کارآموزی و یادگیری و تمرین ،ساعت خوابم به ۴ساعت رسیده بود ولی از این سختی لذت بسیاری هم میبردم کم‌ کم ایلاستریتور رو بصورت حرفه‌ای یادگرفتم و رویاهای رنگی‌‌ام رو اونجا می‌ساختم. موقعیت شغلی و حرفه ایم هرروز در حال پیشرفت بود که سر و کله یک دونه ریز تو دنیا پیدا شد و همه چیز تغییر کرد.

با همه گیر شدن کرونا من هم از کارم فاصله گرفتم هم از شهری که فکر میکردم می‌تونم اونجا رشد کنم . حالا بجای سی روز سه روز به سقف نگاه کردم و باز تصمیم گرفتم. به اینستاگرام اومدم و تجربیاتی که در این مدت بدست آورده بودم رو با بقیه به اشتراک گذاشتم و روز به روز دوستان بیشتری پیدا کردم، در کنارش شروع به یادگیری کردم و ایلاستریتور رو حرفه‌ای تر ادامه دادم تقریبا بیشتر آموزش های داخلی و خارجی رو تهیه کردم ،فتوشاپ یادگرفتم و مهارت‌های دیگه‌ام رو در کنارش بالا بردم.

حالا درآمدم هم روز به روز بیشتر شده بود و با آدم‌های حرفه‌ای همکاری میکردم. متوجه شده بودم که آموزش فارسی حرفه ای برای نرم افزاری که توش تخصص دارم خیلی اندک هست پس یک “دوره جامع طراحی وکتور “رو برای اولین بار طراحی کردم و نتیجه خیلی بهتر از چیزی بود که فکرش رو میکردم ، دوره ای که قرار بود ۱۵جلسه ۲۰ دقیقه ای باشه تبدیل شد به ۳۰ جلسه ۵۰ دقیقه‌ای و اینجا بود که متوجه شدم از گفتن و انتقال دادن چیزی که عاشقش هستم لذت خیلی زیادی میبرم، نتیجه این دوره رو در بخش نمونه کار دانشجوها میتونید ببینید.

حالا در ادامه مسیر جدی‌تر شدم و رویاهای جدیدتر و وسیع تری پیدا کردم که همش برای من نیست ، برای ما است. و گره یکی از بزرگترین اونهاست ، گره ایجاد شد که عشق رو به زندگی گره بزنیم و شما مثل من مسیر سختی رو طی نکنید.

دوره های ارائه شده توسط این مدرس